نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





هه سلامتیش

ﺳﻼﻣﺘﯿﻪ ﭘﺴﺮﯼ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺩﻋﻮﺍ ﺯﺩ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮﺷﻮ ﺷﮑﻮﻧﺪ، ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺟﺎﯼ
ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻗﻬﺮ ﮐﻨﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻋﺎﺷﻘﺶ ﺷﺪ ﻭ ﻭﺍﺳﺶ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩ
ﺳﻼﻣﺘﯿﻪ ﭘﺴﺮﯼ ﮐﻪ ﺩﻝ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮﻭ ﺑﺮﺩ ﻭ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺭﻓﺖ ﺍﻣﺎ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻫﻨﻮﺯ ﺩﻧﺒﺎﻟﺸﻪ
ﺳﻼﻣﺘﯿﻪ ﭘﺴﺮﯼ ﮐﻪ ﻫﻤﺰﻣﺎﻥ ﺑﺎ ۵ ﻧﻔﺮﻩ ﻭ ﻫﺮ ﭘﻨﺞ ﻧﻔﺮ ﻭﺍﺳﺶ ﻣﯿﻤﯿﺮﻥ !
ﺳﻼﻣﺘﯿﻪ ﭘﺴﺮﯼ ﮐﻪ ﻫﺮﭼﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﯿﮕﻪ ﻋﺰﯾﺰ ﺗﺮ ﻣﯿﺸﻪ !
ﻭ ﺧﺎﮎ ﺗﻮ ﺳــَـﺮ ﻣﻦ ﻭ ﺍﻣﺜﺎﻝ ﻣﻦ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ
ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻣﺤﺒﺖ ﮐﺮﺩﯾﻢ،ﺁﺧﺮﺷﻢ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺭﻓﺖ ﺑﺎ ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ


[+] نوشته شده توسط Banoye Sorkh در 7:51 PM | |







فقط برای خودم

ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﺴﺘﻢ …
ﻣﻦ .. ؟ !
ﭼﻪ ﺩﻭﺣﺮﻓﯿﻪ ﻭﺳﻮﺳﻪ ﺍﻧﮕﯿﺰﯾﺴﺖ …..
ﺍﯾﻦ ﻣﻦ! ﻧﻪ ﺯﯾﺒﺎﯾﻢ ، ﻧﻪ ﻣﻬـﺮﺑﺎﻧﻢ …. ﻭ ﻧﻪ ﻣﺤﺘﺎﺝ ﻧﮕﺎﻫﯽ …!
ﻓﺮﺍﺭﯼ ﺍﺯ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺁﻫﻦ ﭘﺮﺳﺖ ﻭ ﭘﺴﺮﺍﻥ ﻣﺎﻧﮑﻦ ﭘﺮﺳﺖ ….
ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﺴﺘﻢ … ﺧﻮﺩﻩ ﺧﻮﺩﻡ ! ﻣﺎﻝ ﺧﻮﺩﻡ !
ﺻﺒﻮﺭﻡ ﻭ ﻋﺠﻮﻝ !!
ﺳﻨﮕﯿﻦ … ﺳﺮﮔﺮﺩﺍﻥ … ﻣﻐﺮﻭﺭ … ﻗـﺎﻧﻊ …. ﺑﺎ ﯾﮏ ﭘﯿﭽﯿﺪﮔﯽ ﺳﺎﺩﻩ
ﻭ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﺑﯽ ﺣﻮﺻﻠﮕﯿﻪ ﺯﯾﺎﺩ !!!
ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﭼﻬﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﺭﻧﮓ ﺷﺪﻩ ﺭﺍ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﺘﯽ ﻧﻪ
ﺳﯿﺮﺕ ﺁﺩﻣﯽ ؛ ﻫﯿﭻ ﻧﺪﺍﺭﻡ
ﺭﺍﻫﺖ ﺭﺍ ﺑﮕﯿــﺮ ﻭ ﺑـــــــﺮﻭ
ﺣﻮﺍﻟﯽ ﻣﺎ ﺗﻮﻗﻒ ﻣﻤﻨــــﻮﻉ ﺍﺳﺖ


[+] نوشته شده توسط Banoye Sorkh در 7:43 PM | |







داستان غمگین

دختر و پسر که روزی همدیگر را باتمام وجود دوست داشتن ، بعد از پایان ملاقاتشون با هم سوار یه ماشین شدند و آروم کنار هم نشستن … دخترمیخواست چیزی را به پسر بگه ، ولی روش نمیشد …! پسر هم کاغذی را آماده کرده بود که چیزی را که نمیتوانست به دختر بگوید در آن نوشته شده بود پسر وقتی دید داره به مقصد نزدیک میشه، کاغذ را به دختر داد . دختر هم از این فرصت استفاده کرد و حرفش را به پسر گفت که شاید پس از پ…ایان حرفش پسر از ماشین پیاده بشه و دیگه اون را نبینه … دختر قبل از این که نامه ی پسر را بخواند ، به اون گفت : دیگه از اون خسته شده ، دیگه مثل گذشته عشقش را نسبت به اون از دست داده و الان پسر پیدا شده که بهتر از اونه ..!پسر در حالی که بغض تو گلوش بود و اشک توی چشماش جمع شده بود ، با ناراحتی از ماشین پیاده شد…………در همین حال ماشینی به پسر زد و پسردرجا مــُـرد … دختر که با تمام وجود در حال گریه بود ، یاد کاغذی افتاد که پسر بهش داده بود!وقتی کاغذ رو باز کرد پسر نوشته بود:
.
.
.
.
.
.
اگــه یــه روز تــرکــم کـنــی میــمیــرم!


[+] نوشته شده توسط Banoye Sorkh در 7:41 PM | |







خیانت یا عدالت

دوستت دارم را برای هر دویمان فرستادی
هم من
هم او
خیانت میکردی
یا
عدالت


[+] نوشته شده توسط Banoye Sorkh در 7:39 PM | |







دلم...

دلم برای کسی تنگ است که گمان میکردم

می آید

می ماند

و به تنهاییم پایان میدهد!

آمد

رفت

و به زندگی ام پایان داد…


[+] نوشته شده توسط Banoye Sorkh در 7:34 PM | |







بعضیا...

بعضی آدمهــــــا یهـو میــان ...

یهـو زندگیـتـــــو قشنگ میکنن ...

یهـو میشن همــــــه ی دلخـوشیت ....

یهـو میشن دلیـل خنــــــده هات...

یهـو میشن دلیل نفس کشیــــدنت ...

بـعــــد همینجـوری یهـو میــــــرن ....

یهـو گنـــــــــــد میـزنن بـه آرزوهــــات ...

یهـو میشن دلیل همــــــــه ی غصــه هات و همـــــــه ی اشکات . .

 

یهـو میشن سبب بلا...


[+] نوشته شده توسط Banoye Sorkh در 9:26 PM | |







روزی دلت...

بآورتـــ بِشَود یآ نـﮧ

 

روزﮮ مـﮯ رسُد کـﮧ دِلَتــ برآﮮ هیچ کَس؛

 

بـﮧ اَندآزه ﮮ مَـטּ تَنگــ نَـפֿوآهَد شُد

 

برآی نِگآه کَردَنمـــ

 

כֿـَندیدنمـــ

 

اَذیتـــ کردَنمــــ

 

برآی تَمآم لَحظآتـﮯ کـﮧ دَر کـ ـنارَم دآشتی

 

روزﮮ خوآهد رسید کـﮧ در حَسرَت تِکرآر دوبآره مَـטּ خوآهـﮯ بود

 

می دآنم روزﮮ کـﮧ نبآشَم "هیچکَس تکرآر مـטּ نخوآهد


شُد


[+] نوشته شده توسط Banoye Sorkh در 9:24 PM | |







خودکشی


[+] نوشته شده توسط Banoye Sorkh در 6:50 PM | |







نمیدونم چمه


[+] نوشته شده توسط Banoye Sorkh در 6:33 PM | |







تمومش میکنم


[+] نوشته شده توسط Banoye Sorkh در 6:28 PM | |







مدتهاست

می دانم مدتهاست که ارزان شده ام

چانه می زنم تا به مفت نفروشی ام...


[+] نوشته شده توسط Banoye Sorkh در 6:21 PM | |







آزاد


[+] نوشته شده توسط Banoye Sorkh در 6:14 PM | |







هیچکس اونی که تظاهر میکنه نیست


[+] نوشته شده توسط Banoye Sorkh در 6:5 PM | |